شهرشیشه ایی
روی گونه ی او دست کشید.دو چشم او را بوسید.
نظرات شما عزیزان:
سرخ شد و سر پایین انداخت.
با دست راست موهای او را از رو پیشانی اش پس زد:خجالت نکش.
تکه شیرینی ی گوشه ی لب اش را با ناخن کند.
-دست خودم نیست.شیرینی دوست دارم.
-دردت که نگرفت؟
-نه.دستت درد نکنه.
او رابه دیوار زد:عقب ایستاد.
آب دهان را قورت داد:دلم برات تنگ شده.
- دروغ؟! نه.
زن پرسید:با کی حرف می زنه؟
پرستار زیر چشمی مرد جوان را از نظر گذراند:با قاب عکس نامزد اش.
زن دور وبر را نگاه کرد و کنجکاوانه گفت:کدوم قاب عکس!?
قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ |