DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> سال نومبارک


شهرشیشه ایی

زمین نفسی دوباره میکشد

 

برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زنند

سال نو میشود و پرنده ها خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره من ... تو ... ما کجا ایستاده ایم سهم ما چیست؟ ... نقش ما چیست؟ ...

پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟ ...

زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار و

سال نو مبارک ... 

نوشته شده در چهار شنبه 29 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 10:55 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

                                 یه عکس ازچهارشنبه سوری

                    

نوشته شده در چهار شنبه 29 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 10:48 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

نوروز مبارررررررررررررررررررررررک

نوشته شده در چهار شنبه 29 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 10:44 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

حاجی فیروز یا حاجی پیروز منادی سنتی نوروز است که در روزهای نزدیک به نوروز در کوچه‌ها و خیابان‌های ایران ظاهر می‌شود.


حاجی فیروز مردی است با چهره سیاه کرده و لباسی به رنگ قرمز همراه با کلاه دوکی شکل قرمز، دایره و دنبکی به دست می‌گیرد، به خیابان می‌آید و به رقص و شیرین‌کاری و خواندن شعرهای ضربی به رقص می‌پردازد. مردم از هر سنی دور او جمع می‌شوند و همراه با او شادی می‌کنند.


شعرهای حاجی فیروز:

 حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه می‌دونن،
منم می‌دونم،
عید نوروزه.


ارباب خودم سامالا علیکم،
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟


بشکن بشکنه بشکن،
من نمی‌شکنم بشکن،
اینجا بشکنم یار گله داره،
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.


نوشته شده در چهار شنبه 29 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 10:39 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

قسمت نمی شه انگار دست تو رو بگیرم   

برای اخرین بار برای تو بمیرم

گریه نکن که اشکاتبرای من یه درده

تحمل غم تو منو دیونه کرده

هیچکی مثل من تو رو دوست نداره اینو از تو چشام می تونی بخونی

تو بودی جونم و عمرمو و کسی که میخواستمو قسم راستمو که میخوای بدونی

واسه عشق تو همه چی دادمو به جز غرورمو که اونم رفته به باد

بود ونبودمو  همه وجودمو  واسه تو دادمو تو میگی منو نمی خوای 

نوشته شده در دو شنبه 27 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 12:5 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد

 

باقیشو بگم میبینی گریه هات کلی حروم شد

 

من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه

 

سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه

 

باز که تر شد نگاهت اما اشکاتو نگه دار نذار این جوری بریزه

 

حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی

 

من نگاهت کنم و تو تو چشام عشقو ببینی

 

بد جوری دیوونتم من فکر نکن این اعتراضه

 

همیشه نبودن تو کرده این دلو کلافه

 

می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من

 

میدونم واست یکی شد بودن ونبودن من

 

اولش گفتم یه حسه یا احترام ساده اما بعد دیدم یه عشقه

 

آخه اندازش زیاده

 

بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن

 

من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن

نوشته شده در دو شنبه 27 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 12:3 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

دارم صبوری می کنم مگه نه خدا جون؟!

چرا تنهام گذاشتی؟

چرا احساس بی پناهی میکنم؟

چرا قلبم در فشاره؟

چرا دیگه حس صحبت با تو روهم ندارم با اینکه می دونم تو داری نگاهم می کنی؟

نمی گم خسته شدم!چون تو ناراحت می شی!چون در میون این همه نعمتت فقط به خاطر نداشتن یه نعمت بزرگت بگم خسته شدم و بریدم می شه ناشکری.

ولی می تونم بگم خدایی که مونس تنهایی آدمهای تنها هستی می خوام باهات درد دل کنم.

می تونم داد بزنم و بگم دلم گرفته.

می تونم بگم تو فقط می دونی تو وجود و فکر من چی میگذره پس فقط می تونم با تو حرف بزنم.

می تونم بگم چون حرفم نمی آد و تو بدون حرف هم می فهمی من دردم چیه می خوام تو رو صدا کنم!

اومدم فقط صدات کنم تا اشکهام بیاد تا سبک بشم.

ولی نمی گم خسته شدم .

چون بهت امید دارم.

به کرمت به بزرگیت به اینکه تو خداااااااااااااااااااااااااااااااااااایی.

پس بگذار لا اقل فریاد بزنم و صدات کنم:

 

خدااااااا

نوشته شده در دو شنبه 27 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 12:1 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاش 

غریبه از من و ما . عشق من عاشقم 

باش عشق من عاشقم باش. که تن به شب نبازم  

با غربت من بساز .تا با خودم بسازم 

عشق من عاشقم باش. عشق من عاشقم باش 

تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی  

کهنه حدیث عشق و تفسیر تازه کردی  

گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن  

از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن  

قلبم و عادت بده به عاشقانه مردن  

از عشق زنده بودن . از عشق جون سپردن  

وقتی که هق هق عشق . زجهء احتیاجه  

سر جنون سلامت که بهترین علاجه  

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش  

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش  

عشق من عاشقم باش اگر چه مهلتی نیست  

برای با تو بودن اگر چه فرصتی نیست  

عشق من عاشقم باش . نذار بیفتم از پا  

بمون با من که بی تو نمی رسم به فردا  

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش  

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش 

نوشته شده در دو شنبه 27 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 11:56 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

یه روز تو دفتر دلم تصویر عشقو کشیدم

تو خلوت سرد تنم یه رد پایی کشیدم

درست مث یه همسفر تو قصه ها می دیدمش

آخه توی دفتر عشق یه رنگ خوب کشیدمش

اما نمیدونم چی شد سیاهی دورش حلقه زد

از توی نقشه دلم چه بی خبر پر زد و رفت

آخه مگه نمیدونست قلبشو آبی کشیدم؟

دیگه توی دفتر دل تصویر عشق رو ندیدم

کنار عکسش خودمو با چشم گریون کشیدم

نوشته شده در دو شنبه 27 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 11:45 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

عشق اول، مهربونم، سرتو بذار رو شونم
عشق اول، مهربونم، چتر موهات سایه بونم

عشق اول، نازنینم، دستتو بذار تو دستام

عشق اول، بهترینم، بوی تو داره نفس هام


عشق اول، عشق آخر، اگه امشب در کنارم تورو دارم

تورو دارم؟ پس چرا چشم انتطارم؟

عشق اول، عشق آخر، نکنه خوابم دوباره

نکنه تنهام بذاری، بشه قلبم پاره پاره


نکنه هنوز نگفتم که چقدر عاشقت هستم

نکنه هرگز ندونی که تورو من میپرستم

نکنه هنوز نگفتم که چقدر عاشقت هستم

نکنه هرگز ندونی که تورو من میپرستم

نکنه هرگز ندونم راز اون ناز نگاتو

نکنه هرگز نخونم، شعر غمگین چشاتو

اگه من حتی ندونم اسمتو ای مهربونم
اگه تو حتی ندونی از من هم نام و نشونی
عشق اول، مهربونم، سرتو بذار رو شونم
عشق اول، مهربونم، چتر موهات سایه بونم

عشق اول، عشق آخر نکنه خوابم دوباره

نکنه تنهام بذاری، بشه قلبم پاره پاره
 

                                         

نوشته شده در دو شنبه 27 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 11:42 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم

میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت

عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،

عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو

خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا ،

تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم ،

همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم….

عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت ،

با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم ،

با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم …

عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم

نوشته شده در شنبه 23 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 4:19 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

آخ چه کیفی میده که باعشقت برقصی

   

  

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 8:17 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

 

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 8:10 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

ای خداکی برمیگرده دارم ازدوریش میمیرم

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 8:8 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دلم گرفته ای خدا،این روزا هیچکی غیر تو درد منو نمیفهمه،

دلم گرفته ای خدا حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه،

دلم گرفته از همه از این روزای سوت و کور.از این ترانه مردگی از این شبای بی عبور.

تمام لحظه ها دلم زیر هجوم حادثه منتظر راهیه که دوباره تا تو برسه،

دلم گرفته ای خدا گریه امونم نمی ده چرا دیگه حتی دلم تو رو نشونم نمی ده،

گناه بی باوریمو خودم به گردن می گیرم ،اگه نگیری دستامو تو دستای غم می میرم

دلم گرفته ای خدا مثل روزای کودکی،روزای نیلوفری،بازی های عروسکی،

اما هنوز تو باورم تا تو همیشه با منی،تو اشکامو پاک می کنی ،تو قلبمو نمی شکنی،

دلم گرفته ای خدا واسه رسیدن به تو،یه فرصت تازه می خوام دوباره دستامو بگیر ،

منو ببر تا کودکی منو ببر تا کودکی

دیدن تو برام بسه    حتی بهشتو نمی خوام

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 8:0 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

داشتم فراموشت میکردم اما صدات رسید

      دلم خیلی برات تنگ شده عزیزم

 

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:57 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

مثل کشیدن کبریت در باد

دیدنت دشوار است

من که به معجزه ی عشق ایمان دارم

می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد

هر چه بــــــادا بــــــــــاد!

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:55 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

        امروز توراعجیب هوس کرده بودم

   

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:51 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

دلم تنگ است برای طنین صدایت،

 

دلم تنگ است برای گرفتن آن دست های زمخت و پینه بسته،

 

دلم برای اشک هایت تنگ است.

 

 

هنوز هم دلتنگت هستم ، هنوز هم می خواهم تو را در آغوش بگیرم ، هنوز هم

 

 

نتوانسته ام نبودنت را باور کنم، باز هم این زخم سر باز کرد ، باز غم نبودنت بر

 

سرم هجوم آورد و تو را از میان خاطرات غبار گرفته ام بیرون کشید،اما افسوس

 

که دیگر ......

 

              

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:48 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

گفت:می خوام رو قلبت یه یادگاری بنویسم تا

 

همیشه برات بمونه...

 

گفتم : کجا؟گفت رو قلبت....

 

گفتم : می تونی؟

 

گفت: اره زیاد سخت نیست..

 

گفتم: بنویس تا برای همیشه بمونه..

 

یه خنجر برداشت...

 

گفتم: این چیه؟

 

 گفت:هیسسسسسسسسس

 

ساکت شدم..

 

 گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی؟

 

 خنجر رو برداشت و با قسمت تیز اون نوشت:

 

 دوستت دارم!!!

 

 اون رفته،خیلی وقته..کجا؟نمی دونم

 

اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم

 

مونده....خدایا عشقم برگرده

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:45 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

 زيباترين تصويري که در
زندگانيم ديدم نگاه
عاشقانه و معصومانه تو بود.

زيباترين سخني که
شنيدم سکوت دوست
داشتني تو بود.

زيباترين احساساتم
گفتن دوست داشتن تو بود.

زيباترين انتظار
زندگيم حسرت ديدار تو بود.

زيباترين لحظه زندگيم
لحظه با تو بودن بود.

زيباترين هديه عمرم
محبت تو بود.

زيباترين تنهاييم
گريه براي تو بود.

  

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:41 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

اول : دوست داشتن زيادي ... حسودي مياره .... حسودي زيادي مشکل بوجود مياره ...

مشکلات زيادي امراض زياد تري بوجود ميآورد پس سعي کن هرکي رو به اندازه دوست داشته

باشي نه بيشتر

دوم:‌ اگر کسي رو آنقدر دوست داشتي که مجبور شدي بندازيش توي قفس ... واسش بهترين

قفس رو تهيه کن . نه کمترينش رو

سوم: اگر کسي خيلي دوستت دارد و هر کاري کردي بد ديد ... و ديدش بجاي خوب به بدي

کشيده شد فقط برايش دليل قانع کننده نيار برايش عشقت رو بيار تا با عشقت به يقيين برسه

مراقب افکارت باش آنها به گفتار تبديل مي‌شوند

مراقب گفتارت باش آنها به کردار تبديل مي‌شوند 

مراقب کردارت باش آنها به عادات تبديل مي‌شوند

مراقب عاداتت باش آنها به شخصيت تبديل مي‌شوند

مراقب شخصيتت باش آن سرنوشتت خواهد شد

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:39 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

خانمي3پيرمردجلوي درب خانه اش ديد.
- شما را نمي شناسم ولي اگر گرسنه هستيد بفرماييد داخل.
- اگر همسرتان خانه نيستند، مي ايستيم تا ايشان بيايند.
همسرش بعد از شنيدن ماجرا گفت: برو داخل دعوتشان کن.
بعد از دعوت يکي از آنها گفت: ما هر 3 با هم وارد نمي شويم.
خانم پرسيد چرا؟
يکي از آنها در پاسخ گفت: من ثروتم، آن يکي موفقيت و ديگري عشق است. حال با همسرتان تصميم بگيريد کداممان وارد خانه شود.
بعد از شنيدن، شوهرش گفت: ثروت را به داخل دعوت کن. شايد خانمان کمي بارونق شود.
همسرش در پاسخ گفت: چرا موفقيت نه؟
عروسشان که به صحبت اين دو گوش مي داد گفت چرا عشق نه؟ خانمان مملو از عشق و محبت خواهد شد.
شوهرش گفت: برو و از عشق دعوت کن بداخل بيايد. خانم به خارج خانه رفت و از عشق دعوت کرد امشب مهمان آنها باشد.
2 نفر ديگر نيز به دنبال عشق براه افتادند. خانم با تعجب گفت: من فقط عشق را دعوت کردم!
يکي از آنها در پاسخ گفت: اگر ثروت و يا موفقيت را دعوت مي کرديد، 2 نفر ديگرمان اينجا مي ماند. ولي هرجا عشق برود، ما هم او را دنبال مي کنيم.
هر جا عشق باشد

موفقيت و ثروت هم هست!

     

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:35 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

قطره‌ دلش‌ دريا مي‌خواست. خيلي‌ وقت‌ بود كه‌ به‌ خدا گفته‌ بود.

هر بار خدا مي‌گفت: از قطره‌ تا دريا راهي‌ست‌ طولاني. راهي‌

از رنج‌ و عشق‌ و صبوري. هر قطره‌ را لياقت‌ دريا نيست

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:30 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

آبي تر از آنيم که بي رنگ بميريم

 

از شيشه نبوديم که با سنگ بميريم

 

 

 تقصير کسي نيست که اينگونه غريبيم

 

 شايد که خدا خواست که دلتنگ بميرم

 

 

___________________________________

ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد.

 

پشت خط مادرش بود .

 

پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟

 

مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي؟

 

فقط خواستم بگويم تولدت مبارك.

 

پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ

 

مادرش رفت .

 

وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت ولي

 

مادر ديگر در اين دنيا نبود.

 

                

                                

 

نوشته شده در سه شنبه 21 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 7:17 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

گم شدم توی شبی که خودمم

شبی که حتی یه فانوس نداره

منوباخودت ببر به روشنی

آخه هیشکی مثل تو منو دوست نداره

ای لک زده دلم واسه یه همزبون

شیشه دل همه سنگ شده

میدونی دلیل گریه هام چیه؟
 
ای خدا دلم واست تنگ شده
 
نوشته شده در دو شنبه 20 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 1:40 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

سلاممممممممممممممممم به دوستای گلممممممممممممممم

عشق دردناک هم تموم شد...امیدوارم خوشتون اومده باشه...

لطفانظرتونو راجع به رمان بگید...ممنون میشم


::ادامه مطلب::
نوشته شده در دو شنبه 20 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 12:50 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

سلاااااااااااااااااااااااااام
 
قربونتون برم خوبید؟
 
اینم ازقسمت چهارم رمان عشق دردناک!
نظرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررریادتون نره!!

::ادامه مطلب::
نوشته شده در دو شنبه 20 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 12:42 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

سلام قربونتون برم

اینم از قسمت سوم رمان عشق دردناک!

حتمانظربدید


::ادامه مطلب::
نوشته شده در شنبه 16 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 4:5 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

سلام به دوستای گلم

اینم قسمت دوم عشق دردناک...

لطفانظریادتون نره!


::ادامه مطلب::
نوشته شده در شنبه 16 / 12 / 1390برچسب:,| ساعت 4:1 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |


قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ