شهرشیشه ایی
تمام لباس عروسهای دنیاراهم بیاورند،برای من لباس عزاست.... وقتی عروست دیگریست..... تمام لباس عروسهای دنیاراهم بیاورند،برای من لباس عزاست.... وقتی عروست دیگریست..... خــــــــــــــــدایا ..... توخودت خواســتی تنها باشی...... اما،من چــــــــــــــــــــی!!؟؟؟ قلبم به جهنم... همه اش ارزانی خودت... لااقل ذهنم رابه خودم پس بده لعنتی...! نوشته هایم .... گریبان گیرت میشوند روزی! آنقدر که بینشان آه کشیدم!! درد دارد....! شبهایی که نمیدانم ....چراغ اتاقت راکدام لعنتی خاموش میکند!! حرفهای من بماند برای بعد دلخوریهایم... دلتنگیهایم... وتمام اشکهایم.... مهم نیست! ازخودت بگو... بااو چگونه میگذرد که بامن نمیگذشت...؟ غمگینم همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که به معشوقه اش به او میخندیدند.............. عشـــــــــــــــق یعنی یکی بود و یکی نآبود! آهـــــــــای غریبه... کنارش میشینی.... وفقط باچند کلمــــه محرمش میشوی....! امامن آشـــــنابایک دنیا عشــــــــق وحسرت واشک و وفاداری به او نامحرمـــــــــم؟؟؟؟؟ سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام من اومــــــــــــــــــــــــدم اونم بعدازیه مدت خیلی خیلی طولانــــی.... دلم براتون تنگ شده بووووووووووووووووووود دوستان گلم .. ازاین به بعد سعی میکنم جبران کنم اون غیبت طولانیم رو... مرسی وتا آپ بعدی بابای من درحالی صبح راانتظار میکشم که هرشب پیراهن تنهاییم را وصله کرده وزیبای زیبا،صبح برتن میکنم آخرمیدانی؟عریانی گناه است اماتنهایی نه... روزهایی که میدیمت نفسم میگرفت... حالاکه نیستی دلم میگیرد یرگرد... تحمل اولی اسان تربود... این روزها به شدتـــ درخود احساس نیازجنسی میکنم نیــــــازبه کسی ازجنس آدمـــــ... سربه گوشم بگذاروآرام بگو: دوســـــــــــــــتتـــــ دارمــــــــ ازچه میترسی؟ فرداهم میتوانی انکارکنی... بعضــــــــــی اشکهـــــا هستـــند بی دلـــــــــیلـــ بــی بهـــــــــــانه یـــــکــ دفعهـــــــ ای نصفـــــــــــــــــــــ شبــــی عـــجب آدم راآرامـــ میکنــند وقتی کسی اندازت نیست دست به انداره ی خودت بزن باخاطره هایم خوشم گرچه تلخندوبی لبخند.... توهمیشه قهوه رابی شیروشکردوست داشتی ومن چشمان قهوه ایت را که بیسیروشکرهم نوشیدنی بود... دست به صورتم نزن...میترسم بیفتد... نقاب خندانی که برچهره دارم!وبعد... سیل اشکهایم توراباخودببرد وبازمن بمانموتنهایی... باتوام آیـــنه،محض رضای خدا برای یکبارم که شده به چشمهایم..! دلم رانشان بده تابدانند دیواردلم آنقدرهاهم که فکرمیکنند کوتاه نیست! هی فــــــــــــلانی! آنکـــه دســـتش راآنقــدرمهکم گرفته ی،دیروزعاشق من بود... دستانت راخسته نکن...محـــکم یاآرام، فرداتوهم تنـــهایی گاهی اوقات کسی که میخندد...میخواهد حواست راپرت کند تاچشمان خیسش رانبینی!به همین سادگی.... من زخم های بی نظیری به تن دارم اماتومهربانترینشان بودی...عزیزتزینشان بعدازتوآدمها تنهاخراش های کوچـــکی بودند برپوســتـم که هیچکدامشان به پای تونرسیدند... ماندن کنارمن لیاقت میخواست نه بهانه بلندمیگویم به درکــــ...که رفتی جنس نیستم تابرای خریدنم به مغازه بری زیرخاکی ام کشفم کن بام نیستم تابرای هواخوری به سراغم بیای آسمانم برایم پروازکن ساحل نیستم تاروی ماسه هاش افتاب بگیری دریام دل به دریابزن وقتی بجای عزیزم بهم میگی عزیز یعنی یه عزیز بیصاحب...عزیزی که هنوزعزیزه ولی مال تونیست شنیدنش که دردداره گفتنشونمیدونم... خیلی دیره،وقتی تازه میفهمی اونی که ازهمه ساکت تربود بیشترازهمه دوستت داشت ولی....توحواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود ببخشــــــید که آبـــ نبود پشت سرت بریزم...اشکهایم بدرقه ی راهتـــ!به سلامتـــ اونی که دستش دورگردن شماست یه روزی قلادش دست مابود،خوب پارس نکرد ولش کردیم...! آدمهادودسته اند..یاگرگند یاگوسفند من ترجیح میدمچوپان باشم...من نی میزنم شمابجنگید
قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ |